ازاینکه پایگاه خبری - تحلیلی- آموزشی سایت اقتصادی ایران را جهت بازدید خود انتخاب نموده اید سپاسگزاری می نمایم. ضمنا"، این سایت،به نشانیهای : http://tarazmani.ir http://eghtesa3.ir http://ehteyaj.ir http://adeli16559.ir http://etabar.ir http://koudehi.ir http://mosabbeb.ir http://namooneh.ir http://namouneh.ir https://eghtesadi1.ir http://eghtesadiiran.ir http://eghtesadi1.com http://eghtesadiiran.com http://eghtesadionline.com قابل مشاهده است. مدیرمسئول سایت اقتصادی ایران : محمدرضا عادلی مسبب کودهی

بیت‌های معروفی که از فردوسی نیست؟!

0

شاید کمتر کسی فکرش را بکند که معروف‌ترین بیت‌های منسوب به فردوسی ممکن است سروده او نباشد. ابوالفضل خطیبی درباره چند مورد از این بیت‌ها توضیحات مفصلی می‌دهد و با اشاره به این‌که در شاهنامه دخل و تصرف شده مسائل مختلفی را مطرح می‌کند. جلال‌الدین کزازی هم تأکید دارد درباره بیت «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی» نمی‌توان بی چند و چون داوری کرد؛ البته معتقد است «چون ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» در برنوشته‌های شاهنامه به این شیوه نیامده است، اما اگر آن را به فردوسی نسبت دهیم، سزاست.

به گزارش ایسنا، در گفتارهای روزمره یا برنامه‌های تلویزیونی زمانی که صحبت از استفاده از زبان فارسی و حفظ آن‌ می‌شود، اغلب بیت «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی» را می‌خوانند و تأکید دارند که فردوسی بزرگ چنین گفته؛ در حالی‌که گفته می‌شود در صحت و سقم انتساب این بیت به فردوسی تردید وجود دارد. یا زمانی که ایران‌دوستی خود را می‌خواهیم به رخ بکشیم دست به دامن فردوسی و «شاهنامه» می‌شویم و می‌گوییم «چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد»؛ باز در حالی که شاید اصلا فکرش را نکنیم در انتساب این بیت هم تردید وجود دارد و می‌گویند مصراع دوم را شخص دیگری سروده است. البته شاید خیلی از ما اصلا از این موضوع بی‌خبر باشیم زیرا بیت‌ها را مستقلا در مقاله‌ها جست‌وجو نکرده‌ایم و در کتاب‌های درسی هم اشتباهات و گاه جعلیات منسوب به شاعران وجود دارد.

بیت‌های معروفی که از فردوسی نیست؟!

 

مقاومت برای نپذیرفتن جعلیات منسوب به فردوسی

ابوالفضل خطیبی، شاهنامه‌پژوه، نویسنده و پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی در گفت‌وگو با ایسنا درباره بیت‌هایی مانند «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی» و «چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» می‌گوید: فردوسی از همان آغاز سرایش، کتاب بالینی ایرانی‌ها بوده و از هر نظر خصوصا به لحاظ ملی‌گرایی، ایرانی‌ها عاشق و شیفتۀ شاهنامه بوده‌اند. بیش از هر کتاب دیگری در شاهنامه دخل و تصرف شده و کاتبان و شاهنامه‌خوان‌ها بیت‌ها را متناسب با ذوق خودشان تغییر می‌دادند و یا لابه‌بلای متن بیت‌هایی را از خودشان می‌سرودند و به آن اضافه می‌کردند. این بیت‌ها گاهی بسیار هنرمندانه است و برای محقق این حوزه در بسیاری موارد، تشخیص این‌که این بیت سرودۀ فردوسی باشد یا شخص دیگری دشوار است.

او با بیان این‌که راه‌حل‌هایی برای تشخیص این ابیات وجود دارد، توضیح می‌دهد: یکی از راه‌ها این است که بیت‌ها در نسخه‌های کهن و معتبر شاهنامه آمده یا خیر؟ شیوه دیگر بررسی آن‌ها به لحاظ سبک‌شناسی است، یعنی آن بیتی که مورد بحث ماست، آیا با دیگر بیت‌های اصلی شاهنامه همخوانی دارد یا نه؟ ولی برخی از بیت‌ها چنان معروف شده و گاهی چنان استوار است که بین مردم از گذشته‌های دور جا افتاده و الان بسیار دشوار است که بیاییم و در مورد این بیت‌ها بگوییم از آن فردوسی نیست. در بسیاری از موارد که درباره بیت‌ها صحبت می‌کنم یک مقاومت می‌بینم و در نهایت تعجب می‌کنم که در بسیاری از موارد هم نمی‌پذیرند زیرا در زندگی‌شان آن‌قدر این بیت را خوانده‌ و از کسان دیگر شنیده‌اند که عادت ذهنی‌شان شده است.

فردوسی زن‌ستیز نیست

خطیبی سپس بیان می‌کند: غالبا یک اشتباه درباره بیتی منسوب به فردوسی وجود دارد و آن این است که مسئله را این‌طور  مطرح می‌کنند که این بیت از فردوسی هست یا نیست و بعد به آن پاسخ می‌دهند؛ در حالی که در برخی موارد، پاسخ دادنِ آری یا نه به این پرسش ما را به هیچ نتیجه‌ای رهنمون نمی‌کند زیرا امروزه خیلی دشوار است که بیاییم و دربارۀ بخشی از بیت‌ها بگوییم صددرصد از فردوسی است و یا صددرصد از او نیست. نباید از این دید به این بیت‌ها نگاه کرد؛ باید بحث کنیم. فرض کنید درباره بیت «زن و اژدها هر دو در خاک بِه / جهان پاک ازین هر دو ناپاک به»، برخی این بیت را به فردوسی نسبت می‌دهند و او را برای سرودن این بیت موهن سرزنش می‌کنند. این بیت واقعا موهن و زن‌ستیرانه است. ما که با شاهنامه کار می‌کنیم، می‌بینیم این بیت در هیچ یک از ۱۵ نسخۀ قدیمی و معتبر شاهنامه که مبنای تصحیح انتقادی خالقی مطلق از شاهنامه است، وجود ندارد. در چاپ‌های ژول مول و مسکو و حتی چاپ کم‌اعتبار بروخیم نیز نیست. این بیت در برخی از چاپ‌های کم‌اعتبار شاهنامه مانند ترنر ماکان و بمبئی  ۱۲۷۶ قمری که اساس آن‌ها نسخه‌های کم‌اعتبار و متأخّر شاهنامه بوده، آمده است. طبعاً این بیت جعلی و ساخته و پرداخته دیگران است و سروده فردوسی نیست. این‌جا می‌توانیم نگاه صددرصدی داشته باشیم و قاطعانه براساس نسخه‌شناسی و سبک‌شناسی بگوییم این بیت از فردوسی نیست، در ذهنیت فردوسی هم نیست که چنین بیت‌هایی را بگوید. فردوسی زن‌ستیز نیست و آن دسته از بیت‌هایی که در آن‌ها زنان نکوهش شده‌اند یا الحاقی‌اند و یا دیدگاه و نظرگاه قهرمانان شاهنامه است نه خودِ شاعر.

او با بیان این‌که در مقابل این بیت‌ها، دربارۀ برخی بیت‌های دیگر نمی‌توانیم نگاه صددرصدی داشته باشیم، خاطرنشان می‌کند: ما یک‌سری نشانه‌ها داریم که این بیت الحاقی و سروده فردوسی نیست و یک‌سری نشانه‌ها هم داریم که سروده فردوسی است؛ از نظر نسخه‌شناسی درباره بیت «بسی رنج بردم در این سال سی» باید بگویم استاد خالقی ۱۵ نسخه را که از معتبرترین و کهن‌ترین نسخه‌های شاهنامه هستند، مبنای کار خود قرار داده و بهترین و معتبرترین نسخۀ «شاهنامه» را تصحیح کرده است، غیر از این ۱۵ نسخه کمتر پیش می‌آید که نسخه معتبری داشته باشیم مگر این‌که نسخه سن ژوزف که بعد از  تصحیح «شاهنامۀ» استاد خالقی کشف شد، که در این نسخه هم بیت یادشده نیست. از میان ۱۵ نسخه  فقط در ۴ نسخه این بیت را داریم، یعنی در ۱۱ نسخه دیگر نیست. برای مصحح مهم است که آیا این بیت در نسخۀ اساس شاهنامه که کهن‌ترین و معتبرترین نسخه و تعیین‌کننده است، وجود دارد یا نه. در این‌جا این بیت مشکوک می‌شود و مصحح تردید می‌کند که این بیت از فردوسی هست یا نه. البته ما در این مورد هم می‌توانیم احتمال دهیم به هر دلیلی در ۱۱ نسخه نیامده باشد و کاتبان  آن را حذف کرده باشند.

او می‌افزاید: به لحاظ سبک‌شناسی باید ببینیم «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی» با بیت‌های دیگر سازگاری و هماهنگی دارد یا نه؛ یک اشکال در این بیت وجود دارد و آن لفظ «عجم» درباره ایرانیان است. کاری نداریم که به لحاظ لغوی این واژه، واژه موهنی است، به هر حال به کار می‌رود و فردوسی و دیگران هم به کار برده‌اند اما کمتر. در سراسر شاهنامه سه بار  لفظ «عجم» به کار رفته آن هم در تقابل با «عرب». اما در جاهای دیگر شاهنامه به جای عجم صدها بار از ایران، ایرانیان و آزادگان  استفاده شده و فقط ۳ بار لفظ عجم به کار رفته است. مصحح از این لحاظ هم مشکوک می‌شود.  می‌توان گفت به لحاظ  نسخه‌شناسی و سبک‌شناسی این بیت تاحدی مشکوک است و  احتمال می‌دهیم سرودۀ فردوسی نباشد اما احتمال کمتر هم هست که ممکن است علی‌رغم همه این‌ها، سروده فردوسی باشد. فردوسی در بیت معروفی می‌گوید: «نمیرم از این پس که من زنده‌ام/ که تخم سخن را پراکنده‌ام»، مراد شاعر از سخن، سخن پارسی است و بعید است که در یک بیت حسّاس که در آن از  رنج سی‌ساله خود در پراکندن سخن پارسی سخن می‌گوید، بیاید به جای ایران و ایرانی از لفظ عجم استفاده کند. خُب پذیرفتنش تا اندازه‌ای سخت است.

سروده حبیب‌الله نوبخت شیرازی اما به نام فردوسی

این شاهنامه‌پژوه دربارۀ بیت «چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» با بیان این‌که از نظرهایی شبیه بیت «بسی رنج بردم در این سال سی» است و شهرت عام و خاص دارد، می‌گوید: این بیت در صد سال اخیر بر سرِ زبان‌ها افتاده و بسیار باشکوه و استوار و پر از شور میهن‌پرستانه است و به لحاظ ملی‌گرایی بسیار اهمیت دارد؛ این بیت را باید با بیت بعدی که بر سر زبان‌هاست، با هم بررسی کرد: «چو ایران نباشد تن من مباد/ بر این بوم و بر زنده یک تن مباد/ همه سر به سر تن به کشتن دهیم/ از آن به که کشور به دشمن دهیم»؛ اگر  این دو بیت را به همین ترتیب در نظر بگیریم، در هیچ‌کدام از نسخه‌ها و چاپ‌های شاهنامه، متقدم یا متأخر، معتبر یا نامعتبر وجود ندارد.  چنین نیست ‌که اول «چو ایران نباشد تن من مباد» بیاید، بعد «بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» بعد هم «اگر سر به سر تن به کشتن دهیم». اما این چهار مصراع چگونه ساخته شده است؟ درباره مصرع‌ها که نگاه کنیم، می‌بینیم غیر از یک مصرع،  سه مصرع دیگر سرودۀ فردوسی است و صاحب‌ذوقی از دو جای مختلف، مصرع‌هایی را از «شاهنامه» انتخاب کرده و به این شکل پشت‌سر هم گذاشته و بعد در سراسر ایران پخش شده است.

او سپس توضیح می‌دهد: مصرع اول «چو ایران نباشد تن من مباد» سرودۀ فردوسی است منتها با کمی تغییر. این مصرع به صورتِ «نباشد به ایران تن من مباد» در داستان رستم و سهراب دیده می‌شود، مصرع دوم، یعنی «بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» در هیچ جای شاهنامه نیست و سروده شخصی است که این بیت‌ها را به این شکل پشت سر هم قرار داده است. مقاله‌ای با عنوان «سرگذشت یک شعر» نوشتم که در مجله بخارا منتشر شد و تمام نکات بررسی شده و حدسی دربارۀ سراینده مصرع دوم و ترتیب‌دهنده مصرع‌ها زده‌ام. آن شخص احتمالاً حبیب‌الله نوبخت شیرازی، نمایندۀ مجلس و بسیار ملی‌گرا بوده است. می‌گفتند که او گرمانوفیل (ژرمانوفیل، Germanophile) یعنی دوستدار آلمان هیتلری است. بخشی از ملی‌گراهای ایرانی در دوران جنگ جهانی دوم طرفدار هیتلر بودند، او شاعر بسیار خوش‌ذوق و بااستعدادی  بود و منظومه‌ای به نام «پهلوی‌نامه» دارد که شامل  ۱۰۰ هزار بیت است، از شاهنامه هم بیشتر و نسخۀ آن در کتابخانه ملی هست. با تحقیقاتی که من داشتم این چهار بیت را به این شکل آقای نوبخت ترتیب داده و مصرع دوم را  هم خودش سروده است. بیت بعدی «همه سر به سر تن به کشتن دهیم/ از آن به که کشور به دشمن دهیم» از جای دیگر شاهنامه است و جالب آن‌که اصلا این بیت مربوط به ایرانیان نیست؛ زمانی که رستم به سراپرده افراسیاب  هجوم می‌برد، افراسیاب فرار می‌کند، سرداران و پهلوانان به افراسیاب می‌گویند چرا ترسیده‌ای و باید مقاومت و از شهر و کشور و مردمان خود دفاع کنیم. این بیت از زبان پهلوانان تورانی به افراسیاب است و دشمن در این بیت یعنی «ایران».  آن‌ها می‌گویند بهتر است خودمان کشته شویم تا این‌که فرار کنیم و کشور را به ایرانیان بدهیم. این بیت از فردوسی است، منتها در جایی دیگر و داستانی دیگر. درون‌مایۀ این بیت به راستی استوار و سرشار از شور میهن‌دوستانه و احساسات وطن‌پرستانه است، کلیت این چهار بیت تراوشات ذهنی فردوسی است، منتها پذیرفتن آن با این شروط است. نمی‌توانیم صددرصد بگوییم این دو بیت سرودۀ فردوسی هست یا نیست. از میان این‌ها یک مصرع سرودۀ شاعری جز فردوسی است و سه مصرع سروده فردوسی است.

شعری برای برانگیختن شور ملی

او ادامه  می‌دهد: سرایندۀ مصرع دوم یعنی نوبخت شیرازی و یا شخص دیگری هنرمند واقعی بوده، که توانسته این دو بیت را به این شکل ترتیب دهد و این‌چنین در تاریخ معاصرمان از زبان فردوسی رواج پیدا کند و بر جان و دل ایرانیان بنشیند. اولین بار این بیت‌ها با این ترتیب در برهه‌ای از جنگ جهانی دوم که ایران دست اشغال‌گران بوده، در لوگوی نشریۀ «ایران ما» درج می‌شود و از  همان‌جا در سراسر ایران معروف می‌شود؛ در واقع هدف این بوده که با  خواندن این بیت ایرانیان تشویق شوند و شور ملی‌شان علیه اشغالگری متفقین در جنگ جهانی دوم به جنبش دربیاید. نشریۀ «ایران ما» یکشنبه، ۲۳ خرداد ۱۳۲۲ منتشر شد: «چون ایران نباشد، تن من مباد» در یک طرف آمده و طرف دیگر «اگر کشت خواهد تو را روزگار/  چه نیکوتر از مرگ در کارزار» که نشان می‌دهد در آن مقطع هم هنوز  این دو بیت پشت‌سر هم جا نیفتاده است. و بعدها دو بیت را پشت هم آورده‌اند. نشریۀ «ایران ما» ناشر افکار حزب پیکار بوده است. پس از آن، ابیات یادشده همراه با چهار بیت ملی‌گرایانۀ دیگر  با عنوان «مرگ یا وطن» در مجلۀ «آینده» به سردبیری دکتر محمود افشار یزدی منتشر شد:

هنر نزد ایرانیان است و بس                 ندارند شیر ژیان را به کس

همه یکدلانند و یزدان‌شناس                 به گیتی ندارند در دل هراس

چو ایران نباشد تن من مباد                 بر این بوم و بر زنده یک تن مباد

همه سر به سر تن به کشتن دهیم          از آن به که کشور به دشمن دهیم

چنین گفت موبد که مردن به نام            به از زنده، دشمن بدو شادکام

اگر کشت خواهد همی روزگار                  چه نیکوتر از مرگ در کارزار

او تأکید می‌کند: اگر کسی از من بپرسد این دو بیت سرودۀ فردوسی هست یا نه، می‌گویم سروده فردوسی است با تغییراتی. هیچ‌گاه نمی‌گویم سرودۀ فردوسی نیست. می‌گویم سروده فردوسی است با تغییراتی و توضیحاتی که ارائه کردم.

نویسندۀ «آیا فردوسی محمود غزنوی را هجو گفت» درباره شعری منسوب به فردوسی که در کتاب درسی هم چاپ شده «ندانی که ایران، نشست من است/ جهان سر  به سر زیر دست من است؟/ همه یکدلانند، یزدان‌شناس/به نیکی ندرند از بد، هراس/ دریغ است ایران که ویران شود/ کنام پلنگان و شیران شود/ چو ایران نباشد، تن من مباد/ در این بوم و بر زنده یک تن مباد/ همه سر به سر تن به کشتن دهیم/ از آن به که کشور به دشمن دهیم» می‌گوید: دربارۀ دو بیتی که با چو «ایران نباشد… » آغاز می‌شود، توضیح دادم. همۀ بیت‌ها از فردوسی است و اصالت دارند. منتها در هیچ یک از نسخه‌ها و چاپ‌های شاهنامه به این صورت، پشت سر هم نیامده‌اند. بیت‌های دوم و چهارم و پنجم، از جملۀ همان بیت‌هایی است که در مجلّۀ آینده منتشر شده بود و بیت‌های اول و سوم هم از دو جای دیگرِ شاهنامه گزینش شده‌اند. مضمون مشترک در همۀ این بیت‌ها میهن‌دوستی ایرانیان است.

بیت‌های معروفی که از فردوسی نیست؟!

بیتی که اگر برای فردوسی بدانیم سزاست

اما جلال‌الدین کزازی، شاهنامه‌پژوه، نویسنده و پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی دراین‌باره می‌گوید: راست این است که درباره بیت «بسی رنج بردم در این سال سی» نمی‌توان بُرّا و بی‌چند و چون داوری کرد؛ بدین پرسش پاسخ داد که بیتی است نژاده و بن‌آور، سرودۀ استاد فرزانه توس یا بیتی که برنویسی که با زبان و شیوه سخن‌وری در شاهنامه آشنا بوده است، سروده است و بر آن برافزوده است. بیت آن‌چنان‌ که گفته شد از دید سَختگی و سُتواری می‌تواند در پیوسته آن فرزانه فَرّمند باشد.

او سپس بیان می‌کند: اگر کسانی در گمان می‌افتند که این بیت از فردوسی نیست برپایه واژه عجم است که در آن به کار برده شده است؛ می‌انگارند که کاربرد واژه‌ای چنین، شایسته بزرگ‌مرد فرهنگ ایران و زبان پارسی نیست زیرا عجم واژه‌ای تازی است به معنی گنگ، بسته‌زبان، ناشیوا سخن. اما این واژه هرچند در بن، معنایی سزاوار نداشته است و به هیچ روی ایرانیان را که  سرزمین‌شان، سرزمین سپندِ سرود و سواد و سخن بوده است نمی‌برازد، واژه‌ای است که در سروده‌ها و نوشته‌های دیرینه دری به کار برده شده است، در معنی ایرانیان. تو گویی آن معنای پیشین به فراموشی گراییده بوده است.

کزازی ادامه می‌دهد: درباره آن بیت دیگر می‌توان بی‌چند و چون گفت که این بیت در برنوشته‌های شاهنامه به این شیوه نیامده است، با اندک دگرگونی‌ای بیتی که یادآور آن است در شاهنامه  به کار رفته است. اما با این همه این بیت، بیتی است که بر سر زبان‌ها افتاده است. کمابیش همه کسانی که می‌خواهند بیتی شگرف و شاه‌وار از شاهنامه را که به هر پیوند استوار ایراینان با ایران سروده شده است، بر زبان برانند، از این بیت بهره می‌برند زیرا این بیت به نابی هم از دید ساختار واژگانی و هم از دید ساختار معنایی با بیت‌های شاهنامه همسوی و همساز است، به سخنی دیگری بیتی است به برجستگی شاهنامه‌ای.

این شاهنامه‌پژوه خاطرنشان می‌کند: آن‌چنان که گفته شد بیتی است که کاربردی فراگیر ‌یافته است، دَستان‌گونه بر زبان‌ها روان شده است. من می‌انگارم که اگر این بیت را سروده فردوسی فرخ‌نهاد بدانیم، سزاست. می‌توانم گفت روان رخشان او، در مینوی برین از بازخوانی این بیت به وی شادمان خواهد بود، زیرا بیتی است که با شیوه سخن‌سرایی آن اوستادان اوستاد نیز با باورها و دیدگاه‌های وی یک‌سره سازگار است.

واکنش فریدون جنیدی

این بیت‌ها از فردوسی نیست

این بیت‌ها از فردوسی نیست

فریدون جنیدی با اشاره به بیت‌های ‌مشهور منسوب به فردوسی درباره آن‌ها توضیحاتی می‌دهد و می‌گوید از فردوسی نیستند.

این شاهنامه‌پژوه و استاد زبان‌های باستانی در گفت‌وگو با ایسنا درباره بیت «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی» و انتساب آن به فردوسی می‌گوید: این بیت به چند دلیل از آن فردوسی نیست؛ دلیل نخست این‌که «سال سی» در زبان فارسی نادرست است، قانون زبان فارسی این دو واژه را  پس و پیش درست می‌داند و درست آن «سی سال» است. شما با هیچ ایرانی‌ای روبه‌رو نمی‌شوید که به جای پنج مرد و سه‌ زن بگوید «مرد پنج» یا «زن سه». در سرتاسر ادب فارسی چنین چیزی نیست.

او در ادامه بیان می‌کند: عجم لقبی است که اعراب به ما داده‌اند به معنای گنگ، بی‌خرد و لال، چطور ممکن است نماد بزرگ فرهنگ ایران، فردوسی،  ایرانیان را عجم بنامد؟ البته زمانی که در گستره بی‌نظیر دیگری بخواهیم به دنبال واژه ایران و ایرانیان بگردیم، این واژه در زبان اوستا که کهن‌ترین زبان آریایی جهان، «اَدَئیری» به معنی پایین و فرو بوده است که بعدها به اَدَر تغییر پیدا کرد، آن‌گاه «د» آن به «ی» تبدیل شد. چنان‌که در واژه پدر این تبدیل دیده می‌شود و در بسیاری از  گویش‌های ایرانی، آن را پیر می‌خوانند، بنابراین اَدَر تبدیل شد به اِیر یعنی دست پایین، اما ایرانیان می‌گفتند ما اَدَرتن هستیم؛ یعنی کسی که فروتن باشد، تکبر نداشته باشد و برتری را بر گستره ادب و دانش فروتنی می‌داند. به این تربیت این بیت به هیچ وجه از آن فردوسی نیست.

فریدون جنیدی درباره چرایی شهرت این بیت به نام فردوسی می‌گوید: این از نادانی، بدبختی و تیره‌روزی ماست؛  تیره‌روز ملتی که به خود واژه فروتن می‌دهد اما فرزندانش معنای این واژه را درک نکرده و آن را دگرگون می‌کنند. ما به راه نیک و گسترده نیاکان‌مان نرفتیم. متأسفم.

او همچنین درباره بیت «چون ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» نیز با اشاره به گستره ایران در گذشته و با بیان این‌که تا یک قرن پیش، بیش از یک میلیارد جمعیت داشتیم که به زبان فارسی صحبت می‌کردند می‌گوید: این‌ها را استعمار انگلیس و روسیه از ما گرفتند و کشورهای مختلف درست کردند، اگر کشورمان را کوچک می‌دانیم علت این است که خودمان خرد و کوچک شده‌ایم، از بس استعمارگران ما را کوبیده‌اند آن‌هم زمانی که ما مدت طولانی‌ای حکومت ایرانی نداشتیم، حدود ۱۰۰۰  سال حکومت ایرانی نداشتیم تا رسیدیم به رضاشاه پهلوی که او سوادی نداشت و همه امکانات را به فروغی داده بود، فروغی هم خدمتگزار شناخته‌شده انگلیس در ایران و خاورمیانه بود. دانشگاه ما که به نقشه فروغی و چهار فراماسون دیگر ساخته شد، در هیچ منظری رو به فرهنگ ایران نمی‌کند. ما می‌دانیم جبر از خیام آغاز شده البته نه به معنای زور به معنای جبران «ax+bx=c» این جبران است. اما امرزه ما خیال می‌کنیم جبر یعنی زور، ۶۰۰ سال پورسینای ما بزرگ‌ترین پزشک جهان بود. زمانی که استعمار و دشمنان ایران بیدار شدند، دیدند که نمی‌شود این‌طور باشد بنابراین شروع کردند به کوبیدن او. حالا در دانشگاه ما هیچ درسی از  ابن‌سینا داده نمی‌شود. در دوره حکومت پهلوی هم با این‌که ظاهرا ایرانی بودند، کار در دست نوکران انگلیس بود که ایران و ایرانیان را از حقیقت و واقعیت خود دور کردند.

فریدون جنیدی ادامه می‌دهد: آن‌چه در نوبت نخست ما را به حقیقت خود و شناخت ایران هدایت می‌کند، «شاهنامه» فردوسی است البته نه این شاهنامه‌ای که در ۵۰-۶۰ سال خسروان کتاب‌فروشی‌ها چاپ کردند. در طول چند سال اخیر  دو سه استاد  آمدند به همان ترتیب شاهنامه را منتشر کردند. من ۳۰ سال کار کردم و شاهنامه را ویرایش کردم، ویرایش به معنای زیباتر کردن چیزی با کم‌کردن آن؛ من ۳۰ ‌سال عمر فرخنده داشتم که شاهنامه را از ابیاتی که در طول هزار سال به آن افزوده شده بود، ویرایش کردم و این ویرایش کردن به حدی بود که فردوسی آن‌ها را گفته و اگر ۳۰ ‌سال زندگی من فرخنده بود، زندگی فردوسی فرخنده‌تر بود که کارنامه بزرگواری و شرف و عزت ایرانیان را به زیباترین گفتار به نظم کشید. بنابراین فردوسی به این‌جا که برسد باید افتخار کند به همین دلیل است که فردوسی در پایان شاهنامه می‌فرماید «بناهای آباد گردد خراب/ ز باران و از تابش آفتاب / پی افکندم از نظم کاخی بلند/ که از باد و باران نیابد گزند/ هر آن‌کس که دارد هُش و رای و دین/ پس از مرگ بر من کند آفرین». فردوسی می‌داند زندگی‌اش با آفرین همراه خواهد بود اما افزایندگان شاهنامه بیتی می‌افزایند «از این پس نمیرم که من زنده‌ام/ که تخم سخن را من پراکنده‌ام» این بیت از آن فردوسی نیست؛ نمی‌شود دو «که» موصول در یک جمله باشد و مثلا بگوید من که ‌که مرد هستم! این غلط است، من که مرد هستم  درست است. بنابراین درست نیست که بگوید «نمیرم که من زنده‌ام که تخم سخن را پراکنده‌ام» این از دیدگاه قانون زبان فارسی نادرست  است. از طرف دیگر بیت افزوده‌شده مفهوم دیگری دارد که مخالف گفتار فردوسی است، «پس از مرگ بر من کند آفرین» یعنی من می‌میرم و بر من آفرین می‌گویند اما این‌جا می‌گوید «از آن پس نمیرم که من زنده‌ام» چطور ممکن است کسی که گفته پس از مرگ بر من آفرین می‌کنند، بگوید من نمی‌میرم؟  غیر از این «نمیرم» غلط است و باید بگوید نمی‌میرم. متأسفانه استادانی که در دانشگاه درس می‌دهند، زاده همان دانشگاه بناشده به وسیله‌ غربی‌ها بوده هستند و به این مسائل توجه ندارند. من شادمانم که ۳۰ ‌سال از زندگی خودم را بها داده و شاهنامه را ویرایش کرده‌ام.

تهمت‌هایی به فردوسی!

تهمت‌هایی به فردوسی!

محمدجعفر یاحقی از ابیات سست و بی‌سروتهی بر وزن و در مضمون شاهنامه می‌گوید، آن‌ها را تهمت می‌خواند و بیان می‌کند: بترسیم از روزی که این افتراها همه‌گیر شود و بزرگان ما در خشم ناشی از آن بسوزند که آن روز دیگر نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک‌نشان.

به گزارش ایسنا، در روزهای اخیر بحث جعلیاتی که به «شاهنامه» فردوسی منسوب هستند، در گوشه‌ای از فضای مجازی داغ شده است؛ بیت‌هایی که بعضا حتی در کتاب درس فارسی دانش‌آموزان آمده‌اند و موجب واکنش نشان دادن برخی شاهنامه‌پژوهان شده‌اند.

صفحه‌ای به نام محمدرضا شفیعی‌ کدکنی نیز که در روزهای اخیر به معرفی این بیت‌های جعلی پرداخته، فهرستی را هم از شاهنامه‌های معتبر منتشر کرده است.

حالا محمدجعفر یاحقی، استاد دانشگاه و شاهنامه‌پژوه در یادداشتی که با عنوان «ازین گونه تا چند گویی دروغ؟» منتشر کرده، نوشته است: «از گذشته‌ها این‌جا و آن‌جا ابیاتی سست و نوظهور با ظاهری وطنی به نام فردوسی می‌دیدم و با آن که به غیرتم برمی‌خورد به روی خودم نمی‌آوردم تا این که شامگاه روز گذشته کسی – که نمی‌دانم کیست – از طریق همین واتس‌اپ با کمال مهر و ادب پیامی (پستی) تصویری برای من فرستاد که در آن جوانی با ظاهر ایلیاتی با نهایت اخلاص در کنار کعبه زردشت در نقش رستم درست رو به آرامگاه داریوش دوم ایستاده و به خواهش مردی میانه‌سال با صدایی بسیار سوزناک و توأم با آه و افسوسی دلشکار این ابیات را به آواز می‌خواند:

بناهای آباد گردد خراب/ ز باران و از تابش آفتاب// پی افکندم از نظم کاخی بلند/ که از باد و باران نیابد گزند//کجایند بزرگان و ساسانیان/ ز بهرامیان تا به سامانیان// کجا رستم و زال و سیمرغ و سام/ فریدون فرهنگ و جمشید جام//کجا رفته کیخسرو نامدار/ به ایران نیاید چو او شهریار// کجا رفت رستم خداوند رخش/ سر سرفرازان گو تاج بخش// کجا رفت طهمورث دیو بند/که دیوان  گرفتی به خم کمند//چو گودرز کشواد و پولاد سنگ/بدرد دل شیر و چرم پلنگ//همان دیو کجبین او روز جنگ/ همی چرم روباه بپوشد پلنگ// برفتند و ما را سپردند به جای// نماند کسی هم ز بند سرای// تو تا می‌توانی به نیکی گرای/ که نیکی بیابی به هردو سرای. از همان روزگار فردوسی کسانی بوده‌اند چه در لباس کاتب و نسخه‌نویس و چه در قالب دوستان فردوسی یا کینه‌داران و معترضان به شرایط زمانه که ابیاتی بافته و تافته بر وزن شاهنامه سروده و به فردوسی نسبت داده‌اند یا این که به مرور زمان به نام او مقبولیت یافته و بسیاری از آن‌ها هم بدبختانه به متن شاهنامه وارد شده و کار پیرایشگران را برای تشخیص ابیات الحاقی و دور ریختن آن از متن شاهنامه بسیار دشوار کرده است. نمونه بارز این گونه ابیات، هجونامه معروف و منسوب به فردوسی است که تعداد ابیات آن از یکصدوسی هم گذشته است. جدا کردن و دور ریختن بسیاری از این ابیات سست و ناتندرست برای شاهنامه‌شناسان کار دشواری نیست اما درین میان برخی ابیات خوب و خوش‌اندام و فردوسی‌وار هم هست که به مرور زمان در ذهن‌ها نشسته و خوانندگان و دوستداران شاهنامه تا آن‌جا با آن انس گرفته‌اند که واقعا نمی‌تواند به آسانی از ذهن‌ها زدوده شود و تشخیص آن هم بر پیرایشگران کمی تا قسمتی دشوار و در پاره‌ای موارد ناممکن شده است؛ تا آن‌جا که آدم پژوهشکار و دانا و ستیهنده‌ای چون زنده‌نام مجتبی مینوی می‌خواهد تا بتواند با اطمینان قلبی و قبلی به قلابی بودن آن‌ها فتوا بدهد.

تابستان هزار و سیصد و پنجاه و چهار بود که در حین برگزاری سخنرانی‌های جشن طوس در تالار فردوسی دانشکده ادبیات مشهد با حضور مسئولان کشوری و شاهنامه‌شناسانی از ایران و کشورهای مختلف جهان با چشمان خود دیدم و به گوش خودم شنیدم که مجتبی مینوی کتابچه شاهنامه در موزه‌ها از انتشارات وزارت فرهنگ و هنر آن روز را که بر پشت آن به صورت سیاه‌مشق بیت «چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» ده‌ها بار تکرار شده بود، سر دست بالا گرفت و با خشمی مقدس پشت تریبون تالار اعلام کرد: بس کنید و این ابیات حرامزاده را از شاهنامه‌ها بزدایید!

آن روز کمتر کسی می‌دانست یا حتی می‌توانست تصور کند که این بیت نه از فردوسی که سر هم کرده یکی از همین شوونیست‌های روزگار نزدیک به او، یعنی حبیب الله نوبخت سراینده شاهنامه (پهلوی‌نامه) نوبخت است، اما امروز به برکت کوشش‌هایی که برای تصحیح انتقادی شاهنامه صورت گرفته و دستنویس‌های نسبتاً خوبی که در دسترس قرار گرفته شاهنامه از بسیاری از این ابیات قلابی و الحاقی، که در طول زمان بر دست دوستداران جاهل فردوسی یا نااهلان مغرض پدید آمده، زدوده شده است.

آن‌چه در گذشته اتفاق افتاده و بر دل شاهنامه‌خوانان و نقل‌گویان و عامه مردم هم نشسته امری تاریخی و خودجوش و تا حدی طبیعی بوده است، اما در دهه‌ها و به‌ویژه در این چند سال اخیر موج غرضناک و مرض‌آلود دیگری پیدا شده که به هر دلیل، چه نارضایتی از شرایط موجود و چه از روی کینه‌کشی و خودخواهی در حسرت گذشته و شکایت از وضع موجود یا مخالفت با این یا آن قوم و نژاد، ابیات سست و بی‌سروتهی بر وزن و در مضمون شاهنامه سر هم می‌کنند و در پناه فردوسی و شاهنامه در فضای مجازی به خورد مردم بی‌تمیز و شعرناشناس و ناراضی می‌دهند و لابد کیف هم می‌کنند؛ غافل که روان فردوسی از این تهمت‌ها بیزار و به عذاب است و اگر روزی به فرض محال از گور سر برآورد همه این ایرانپرستان و فردوسی‌دوستان بی‌تمیز را از دایره ایرانگرایی و شاهنامه‌دوستی بیرون خواهد گذاشت و رو به آن‌ها خواهد گفت: «برین گونه تا چند گویی دروغ؟/دروغت بر ما نگیرد فروغ»

کار این دورغ‌پراکنی‌ها به جایی رسیده که اخیراً دیدم صدای دکتر شفیعی کدکنی هم که از مجازی‌کاری‌های فضای مجازی بیزار است درآمده و همه این قبیل اشعار را «جعلیات» خوانده و با نفرت و خشم تمام تقبیح کرده است!

این نکته را البته ناگفته نباید گذاشت که نارضایتی عامی که از بی‌توجهی و بعضاً تحقیر ارزش‌های ملی و تاریخ گذشته ایران در فضاهای رسمی، کم‌کم دارد فراگیر می‌شود و خودش را پرخاش‌گرانه در طنزها و گواژه‌ها و به صورت‌های مختلف این‌جا و آن‌جا نشان می‌دهد، راه را بر این‌گونه احساسات و در نتیجه چنین تهمت‌هایی به فردوسی بزرگ هموار کرده است. بترسیم از روزی که این افتراها همه‌گیر شود و بزرگان ما در خشم ناشی از آن بسوزند که آن روز دیگر نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک‌نشان.»

پاسخ استاد شفیعی کدکنی به مدعیانِ کج‌اندیش!

به تازگی پیج رسمی استاد شفیعی کدکنی، در ستیز با برخی مدعیان نگاه‌داریِ زبان پارسی، بر پاره‌ی از مشهوراتِ جعلی انگشت نهاده است؛ اشعاری که بار‌ها و بار‌ها آن‌ها را شنیده‌ایم و گمان کرده‌ایم که متعلق به فردوسی است، اما غافل از این که این انتساب، جاعلانه است!

پاسخ استاد شفیعی کدکنی به مدعیانِ کج‌اندیش!به گزارش خبرگزاری صدا و سیما؛ برخی ابیات جعلی منتسب به حکیم ابوالقاسم فردوسی به این شرح است:
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت
همه روزِ ایرانیان تیره گشت
جهان را دگرگونه شد رسم و راه
تو گویی نتابد دگر مهر و ماه
ز می‌نشئه و نغمه از چنگ رفت
ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خوار گشت و هنر شد وبال
پیج اینستاگرام استاد شفیعی در پاسخ به استناد یکی از کاربران به این ابیات و انتساب به حکیم طوس نوشته است: «حکیم پارسی‌گوی طوسی چنین اشاره‌ای نکرده‌اند. این ابیات سست معلوم‌الحال هم در شاهنامه نیست.»
این پیج سپس نوشت که بیت مشهور «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی» نیز سروده فردوسی بزرگ نیست و در غالب نسخه‌های معتبر و قابل اعتنای شاهنامه وجود ندارد!
در پاسخ به این پرسش آمیخته با شگفتی برخی مخاطبان مبنی بر این که آیا فردوسی در شاهنامه از لغات عربی استفاده کرده است؟ ادمین پیج استاد شفیعی کدکنی تصریح کرده که فردوسی اشعارش را با وسواس خاصی سروده و از لغات عربی هم استفاده کرده است. سپس اضافه کرده است که «چندصد لغت که ریشه عربی دارد در شاهنامه موجود است» و سپس در پاسخ به استناد یکی از کاربران به این بیت که «به یزدان که گر ما خرد داشتیم، کجا این سرانجام بد داشتیم» نوشته است که این بیتِ سخیفِ سطحی هم از فردوسی بزرگ نیست!
ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را به جایی رسیده‌ست کار
که تاج کیانی کند آرزو
تفو بر تو‌ای چرخ گردون تفو
ادمین پیج رسمی استاد شفیعی کدکنی در ادامه می‌نویسد: «این ابیات هم سروده فردوسیِ جان نیست و در شاهنامه وجود ندارد!»
از نکات جالب توجه در ستیز این پیج با جعلیات آن است که در پاسخ به استناد یکی از کاربران به بیت «چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» آورده است: «این بیت نه تنها از فردوسی نیست بلکه دشنامی ناروا و توهین به شاعر عظیم‌الشأنِ ملی ما، فردوسی است. وقتی هم می‌گوییم شاهنامه‌پژوهان گفته‌اند این بیتِ تقلبیِ سست نوسروده الحاقی است، به ضدیت با وطن‌دوستی متهم می‌شویم! شاهنامه ستایش‌گر خرد، انسانیت و رفتار انسانی‌ست، ایران و توران هم ندارد؛ نه این بیت فاشیستیِ ضدبشری! این بیت در نسخه‌های معتبر و اقدم نیامده است، نیامده است! سخن مرحوم استاد دکتر مجتبی مینوی به یاد می‌آید که فرمودند: «این بیت:
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
از فردوسی نیست. در تمام شاهنامه چنین بیتی نیست. یک وقتی یک کسی دلش خواسته است چنین بیتی بسازد و به فردوسی نسبت دهد. اشعارِ بی‌پدرومادر را پهلویِ هم قرار داده‌اند و اسم آن را شاهنامه گذاشته‌اند. بنده وقتی هم می‌گویم این شعر مال فردوسی نیست، می‌گویند آقا تو وطن‌پرست نیستی! افرادی می‌خواهند احساسات وطن‌پرستی مردم را بدین‌ترتیب تحریک کنند و بالا بیاورند. هرچه دلشان خواست در آن می‌گنجانند و هرچه در آن گنجانده شده قبول می‌کنند و می‌گویند این شاهنامه‌ی ملت ایران است!»
ادمین این پیج سپس در پاسخ به یکی از کاربران که به شعر «اگر سر به سر تن به کشتن دهیم/ از آن به که کشور به دشمن دهیم» اشاره کرده است: «این بیت را فردوسی در داستان، از زبان افراسیاب سروده است، نه ایرانیان! افراسیاب برای تحریک و ترغیب تورانیان به جنگ با رستم، این بیت را می‌خوانده است!
«چنین گفت پیغمبر راست‌گوی/ ز گهواره تا گور دانش بجوی» این بیت هم مطابق اظهارنظر پیج استاد شفیعی کدکنی از فردوسی نیست. این پیج در این‌باره نوشته است: «این بیت برساخته هم سروده فردوسی نیست. در هیچ نسخه‌ای نیامده است. استاد دکتر دبیر سیاقی از یادداشت‌های علی‌اصغرخان حکمت، خادم بزرگ و بی‌همتای فرهنگ ایران نقل می‌کنند که:
یک شخصی آمد نزد من که حدیث اطلبوا العلم من المهد الی اللحد را به «ز گهواره تا گور دانش بجوی» ترجمه کرده بود. من دیدم زیباست، گفتم در مدارس استفاده شود. امروز آمده جزو ابیات شاهنامه!»
و در یکی از آخرین موارد، این پیج بیت «که رستم یلی بود در سیستان / منش کرده‌ام رستم داستان» را نیز بیتِ سستِ تقلبیِ آشکار توصیف کرده که از فردوسی نیست!
در دوران غوغای کم‌سوادان پرمدعا، این روشنگری و ستیز با جعلیات، ستودنی است!

برگرفته از :

https://www.iribnews.ir/fa/news/3322336

https://www.isna.ir/news/1400101410512

https://www.isna.ir/news/1400101510879

https://www.isna.ir/news/1400101208059

هدف از راه اندازی سایت اقتصادی ایران بررسی مسائل ومعضلات اقتصادی ایران وارائه راهکارهای مناسب می باشد . به امید روزی که شاهد ایرانی آباد و با رونق وشکوفائی اقتصادی باشیم، برای همگان به ویژه بازدیدکنندگان این سایت اقتصادی سرافرازی ونیکبختی آرزو می نمایم. مالکیت سایت اقتصادی ایران برای محمدرضا عادلی مسبب کودهی محفوظ است. سایت اقتصادی ایران درسامانه ساماندهی سایتهای اینترنتی ایران به کدهای شامد: http://eghtesadi1.com به کدشامد: 1-1-750014-65-0-7 http://eghtesadiiran.comکدشامد: 4-0-65-750014-1-1 https://eghtesadi1.irکدشامد: 5-0-65-750014-1-1 http://eghtesadiiran.irکدشامد:6-0-65-750014-1-1 http://eghtesadionline.com کدشامد: 1-1-750014-65-0-8 ثبت گردیده است. انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود. سایت اقتصادی ایران به نشانیهای: http://tarazmani.ir http://eghtesa3.ir http://ehteyaj.ir http://adeli16559.ir http://etabar.ir http://koudehi.ir http://mosabbeb.ir http://namooneh.ir http://namouneh.ir https://eghtesadi1.ir http://eghtesadiiran.ir http://eghtesadi1.com http://eghtesadiiran.com http://eghtesadionline.com قابل مشاهده است. مدیرمسئول سایت اقتصادی ایران : محمدرضا عادلی مسبب کودهی

لطفا دیدگاه خود را ثبت کنید

رفتن به نوار ابزار