جعبه پاندورا، به روایت افسانههای یونانی جعبهای بود با محتوای تمامی بلاها و شوربختیهای ناشناخته بشریت از جمله کار، بیماری، مرگ و غیره.
پاندورا (اولین زن جهان) که بخاطر دزدیده شدن آتش توسط پرومته (از اجبار با پاندورا نامزد کرده بود) بخشی ازجریمههای بشریت محسوب میشد، جعبهای از زئوس دریافت کرد تا به انسانها هدیه دهد و سفارش کند که هرگز آنرا نگشایند؛ ولی پاندورا پس از ازدواج با برادر پرومنه یعنی ایمپتئوس، خود جعبه را گشود و بلاها و شوربختیها از داخل آن سرریز و بر روی زمین پراکنده شدند. زمینی که تا آن زمان هیچگونه مشکل و بدبختی نمیشناخت. تنها امید در جعبه باقیماند تا تسلای بشر باشد.[۱]
به گفته «گیزلا فوکس» این اسطوره در دوران باستان مورد توجه چندانی قرار نگرفت و ابتدا در دوران رنسانس معروفیت یافت.
امروزه اصطلاح «جعبه پاندورا» به عنوان ضربالمثل در رابطه با مواردی استفاده میشود که فلاکتی بی علاج به بار آمده باشد.
- ویل دورانت،۸۷۰
- دانشنامه بروک هاوس
- گیزلا فوکس، «جام خدای آفتاب»، هامبورگ، لندن، مونستر. ۲۰۰۳. س ۶۰