علی اصغر بیات، رئیس کانون عالی بازنشستگان و مستمری بگیران سازمان تامین اجتماعی.
صندوقهای بازنشستگی در عمر پرفراز و نشیب خود در کشور ما، عموما در اجرای وظایف و ماموریتهای خود نهادهایی بودهاند با اختیارات محدود و وظایف بسیار. نهادهایی که نه آنطور که تصور میشود پولدارند و نه آنطور که برخی در ابتدای کار این صندوقها تصور میکردهاند، روئینتن هستند و به روز تنگی گرفتار نمیشوند. متاثر از روند طبیعی پیر شدن صندوقها باشد یا جبر دخالتهای غیرکارشناسی، امروزه بسیاری از صندوقهای بازنشستگی کشور، گرفتار مشکلاتی جدی هستند. برخی از صندوقها سالهاست که کجدار و مریز خودشان را به امروز که همه نگاهها به دولت و مجلس است، رساندهاند.
پس از سالها که گوشی شنوا و چشمی بینا بر آنچه بر نظام بیمههای اجتماعی کشور میگذشت، وجود نداشت، حالا اما گویا اتفاقی جدید در شرف رخ دادن است. بگذارید این را یک دستاورد بنامیم. همین که پس از سالها محافظهکاری و شاید هم پنهانکاری درباره صندوقها، دولت و مجلس بار سنگین تعهدات متنوع این صندوقها در قبال خیل عظیم افرادتحت پوشش را بر دوش خود احساس میکنند، خبر خوبی است. در تمام سالهایی که گذشت کمتر کسی از مسئولان از خود پرسید چه بلایی بر نهادهایی آمد که حیات نسلهای آینده، به عملکرد آنها وابسته است. کسی به فریاد مصلحان و کارشناسان توجه نکرد که هزینههای تحمیلی فراوان بر صندوقها، سرانجام مشکلساز خواهد شد. دولتها یکی یکی آمدند، بودجههای هنگفتی صرف اموری کردند که نباید اصلا به آن ورود پیدا میکردند و اصلا نخواستند بپذیرند که راه تحقق رفاه اجتماعی، تنها هزینه کردن برای برخی منافع زودگذر گروههای ویژه از مردم نیست.
صندوقهایی که مسئول و میراثدار آینده هستند، در بخش عمدهای از دو دهه گذشته، مجری برخی سیاستها و تکالیف تحمیلی دولتها شدند و فراموش کردند غم فردایشان را و چگونگی مدیریت هزینههایشان. خوشحالکننده است که قرار است همه این اتفاقها یکجا تمام شوند. برای صندوقها اینکه دولت و مجلس دغدغهمند بحران آنها شدهاند یک دستاورد است و برای کارشناسان حوزه رفاه و تامیناجتماعی، انقلابی بزرگ است که سالها برای تحقق آن کوشیدند. از آن زمان که کارشناسان هشدار میدادند بهار دولتهای برخوردار از منابع سرشار نفتی، روزی خزان میشود تا دولت یازدهم که بالاخره توافقی درباره آوردن موضوع صندوقها در شمار ابرچالشهای مهم و نیازمند تدبیر فوری صورت گرفت، سالها میگذرد. سالهایی که کارشناسان و حوزه رفاه و تامیناجتماعی یکصدا از لزوم اعمال اصلاحات در صندوقها میگفتند اما نشد آنچه باید میشد. حالا اما ورقها برگشته و از قضا قرعه توجه به مسئله صندوقها به نام دولت و مجلس مستقر افتاده است. یک معنای این اتفاق تقریبا بیسابقه این است که جسارت مدیران صندوقها در گفتن از «نداری» با پذیرش همراه شده است.
دو دهه کارشناسان مستقل و همینطور صاحبنظران صندوقها خطاب به دولت و مجلس جار زدند که آینده نسلهای آینده را پیشخور نکنید اما کسی صدای آنها را نشنید. حالا اما به نظر میرسد کوششهای آنها ثمر داده است. دیگر خبری از گزارشهای کارشناسی محرمانه و در خفا گفتن از مشکلات صندوقهای بازنشستگی نیست.
درد هر چه باشد، درمانش با تشخیص بموقع و درست امکانپذیر است. این امکان را رفاهاندیشان و آنانی که دغدغه نظام بیمههای اجتماعی را داشتهاند فراهم کردهاند. همانهایی که در دو سه سال اخیر با مشارکت نهادهای علمی و پژوهشگاهها و نیز فعالان کارگری و کارفرمایی و بازنشستگان اینقدر از باید و نبایدها گفتند که امروز نتیجهاش این شده که نمایندگان را به صرافت یافتن راهحلی برای چالش صندوقهای بازنشستگی میاندازد و دولت را هم قانع میکند که هر طور شده باید دغدغه صندوقها را حل کند؛ دولتی که اسلافش حداقل میتوانستند به گونهای عمل کنند که به جای هزینه در راه مقابله با تبعات آسیبها و بحرانها، توانمندی افراد را ارتقا دهند. میشد سالیانه ٢٠٠ هزار میلیارد تومان از فصل رفاه که دستکم ۵٠ هزار میلیارد آن مربوط به صندوقهای بازنشستگی است را جور دیگری هزینه کرد. برآوردهای هراسانگیز دیگری هم هست که مثلا ۴ سال دیگر بیش از ۶٠ درصد بودجه سالیانه دولت، مصروف پرداخت کسریهای صندوقهای بازنشستگی میشود. قبل از اینکه دلشوره کسری چند هزار میلیارد تومانی تامیناجتماعی را داشته باشیم یا این نگرانی بیپایه را در دلمان جای دهیم که تامیناجتماعی روزی ورشکسته میشود، میتوان پرسید صندوقها چقدر اجازه داشتند براساس «قانون اساسی» خودشان کار کنند و خروجیهایشان را متناسب با ورودیهایشان تنظیم کنند؟ مگر غیر از این است که محاسبات بیمهای در همه آنها به خواب و خیال تبدیل شده و برای دور زدن آن تنها فشار یک دکمه برای موافقت با شماری از مقررات غیرکارشناسی تصویب شده در برخی مراجع تصمیمگیری لازم بود و بعد هم انبوهی از تعهدات ریز و درشت که یکی پس از دیگری میآمدند. حالا که بیداد کمبود اعتبار همهگیر شده و دولت و مجلس به فکر چاره افتادهاند، چارهای نداریم جز اینکه کمی مثبتاندیشتر باشیم. دورنما هر چه باشد، حالا نهادهای تصمیمگیر و سیاستگذار به خانهای برگشتهاند که دیر زمانی آن را ترک کرده بودند.
آثار کهولت و ضعف بر سر و روی این خانه پیداست اما مهمتر بازسازی آن است که هر چند شرایطش دیر ولی اندک اندک مهیا میشود.
منبع: روزنامه مردم سالاری
http://www.tamin.ir/News/Item/51440/2/51440.html